به روشنای تو زل می زند سیاهی ها
شبیه غبطۀ جامانده ها به راهی ها
به جز سلام به تو، آن هم اکثراً از دور
چه کرده ایم در این عمری از تباهی ها؟
به پیشگاه شما سر به زیر می آیم
به سربلندترین شکل عذرخواهی ها
دو لنگه درب حرم باز، مثل آغوشت
همیشه هست پذیرای بی پناهی ها
ازین به بعد ندارند تاب دریا را
که خواب حوض تو را دیده اند ماهی ها
که سنگفرش تو از جنس چشم آهوهاست
و خاک پای تو اکسیر خوش نگاهی ها
دوباره باید ازین جا به جاده زل بزنم
همان حکایت جامانده ها و راهی ها...
شاعر : هادی جانفدا
- یکشنبه
- 17
- شهریور
- 1392
- ساعت
- 7:15
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
هادی جانفدا
ارسال دیدگاه