• سه شنبه 15 آبان 03


شعر مدح امام رضا(ع) -( چند وقتی ست غزل بی سر و سامان شده است )

2742
1

 چند وقتی ست غزل بی سر و سامان شده است
قافیه، وزن، ردیفم چه پریشان شده است
چند وقتی است که اصلاً همه ی حاجت من
پر کشیدن به حوالیِ هواتان شده است
شاعر بی رمقت خسته، کلافه، دمغ است
چون دوباره دل او تنگ خراسان شده است
و خراسان چه بهشتی شده از پا قدمت
شهر تو آبروی کشور ایران شده است
حرف جنّت نزن این جا، که ازین صحن و سرا
صحن جامع خودش اندازه ی رضوان شده است
کربلایی که همه گریه کنان می طلبند
پشت این پنجره فولاد نمایان شده است
پای این پنجره آدم به کجاها برسد!
هر گدا در حرمت یک شبه سلطان شده است
کُرد و لُر، ترک و عجم، مازَنی و ترکمنی
هر که با لهجه ی خود گرم "رضاجان" شده است
تو بگو کافرم اصلاً تو بیا سنگ بزن
تازه حالا دل من با تو مسلمان شده است!
از کرم مانع هر جادویی بر در شدی و ...
خوش به حالِ دلِ ما غرقِ گناهان شده است

 

شاعر : داود رحیمی

  • یکشنبه
  • 17
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 8:28
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران