شعرهایم به تو ای جان جهان خو كردند
واژه هام از تو نوشتند و هیاهو كردند
خواستم عاشقی ام پیش خودم باشد و تو
گریه هایم... چه كنم دست مرا رو كردند
تو شهادت بده این عشق فقط كار خداست
تا نگویند مرا پیش تو جادو كردند
«از صدای سخن عشق ندیدم خوش تر»
تا مرا كشته ی آن تیغ دو ابرو كردند
قدسیان صرف همین از تو نوشتن ها بود
دهن شعر مرا این همه خوش بو كردند
هر شب از سر گل گل های رواق ملكوت
حرمت را پر نیلوفر و شب بو كردند
نرسیدند به كنه تو و خوبی هایت
شاعران هر چه برای تو تكاپو كردند
بعد از آن هر چه عسل ریخت ز كندوی غزل
همه را نذر تو یا ضامن آهو كردند
خادمان تو نگفتند برای تو مگر؟
چقدر اشك كه از صحن تو جارو كردند
در حریم حرم امن تو مولای رؤف
صید و صیّاد چه دلداده به هم خو كردند
بی جهت نیست تو را قبله ی هفتم گویند
كعبه را با خم ابروی تو همسو كردند
«آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری»
حُسن را هر چه كه پیش تو ترازو كردند
من از آن ها كه نجستند تو را در عجبم
كه از این باغ بهشتی به كجا رو كردند؟
شاعر : عباس شاه زیدی
- یکشنبه
- 17
- شهریور
- 1392
- ساعت
- 8:29
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
عباس شاه زیدی
ارسال دیدگاه