زآن زمان که دلم گشت مبتلای شما
تمام زندگیم وقف شد برای شما
سنین کودکی ام یاد داده مادر من
بگویم و بنویسم ، سرم فدای شما
صفای صحن و رواقت به عالمی ارزد
کبوتران حرم گشته آشنای شما
بهشت من همه در این حرم خلاصه شده
مدام خانه بدوشم دم سرای شما
طواف کوی رضا کردم و بلب گفتم
بجای تلبیه القاب دلربای شما
اگر چه با عملم قلبتان بیازردم
خوشم که دیده و دل گشته مبتلای شما
بدست با کرمت حاجت مرا دادی
فدای رافت و لطف خدا نمای شما
به گوشه گوشه صحنت دلی شکسته شده
برای عرض ارادت گه عزای شما
تمام دلخوشیم تا ابد همین باشد
زیارت حرم و صحن باصفای شما
شفا گرفته مریضی به گریه میگوید
شفاگرفتن من بوده از دعای شما
چه می شود دم آخر بدیدنم آیی
سرم فدای قدمهای پر بهای شما
شبی به طوف حریم تو (میثمی) این گفت
همیشه چهره بسایم بخاک پای شما
شاعر : رسول میثمی
- یکشنبه
- 17
- شهریور
- 1392
- ساعت
- 14:29
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
رسول میثمی
ارسال دیدگاه