بروی دوش فکندی چو گیسوان سیاه
اسیر حلقهی زلف تو شد، عقول و نفوس
به دور حلقهی زلفت عقول، سرگردان
همت به چاه زنخدان، هزار دل محبوس
به یاد قد تو، قد قامت الصلوة حرم
به وصف روی تو، در دیر، نغمهی ناقوس
به بوستان صباحت میان ماهرخان
خرام خوش، که تو را هست جلوهی طاووس
چو ذرهام به حقارت مبین، که داد تو را
برم به درگه سلطان دین و شمس شموس
امام مرتضوی مهر آیت رضوی
که ملک راست خداوند و عدل را ناموس
اگر چه واسطهی فیض، عقل فعال است
ولی عقول ازو کرده، اکتساب دروس
ز جود او که سراچشمهی وجود بود
ز خجلتش همه جوی است، آب اقیانوس
کمال نفس و هدایت، مجوز رسطالیس
شفای درد ضلالت، مجوز جالینوس
که علم و حکمت و دانش، در این دراست و سرای
حیات روح، در انفاس این بزرگ نفوس
بیا به طوس که باب سعادت است و مراد
مراد اگر طلبی، خواه ز آستانهی طوس
حریم زادهی موسی ببین و خلد برین
که قصر خلد در آیینهاش فکنده جلوس
عکوس خلد برین است یا تجلی عرش
تبارک الله سبحان ربنا القدوس
نهند بس که بر این آستانه، شاهان سر
نگار نقش جبین است و رسم خد و رؤس
بیا ببوس در نقرهای که حلقهی آن
به در اشک مرصع بود، چو عقد عروس
درخت عمر، برش در حضور حضرت اوست
اگر بری نبری، جای حسرت است و فسوس
علی الخصوص در این موقع همایونفر
که روز مولد شاه و امام راست جلوس
سروش غیب ز یثرب چه خوش بشارت داد
که رخ نهاد به گیتی، خدیو خسرو طوس
دو چشم نجمه از این نجم سعد، روشن باد
که از صحیفهی گیتی زدود، نقش نحوس
مؤید است و مسدد به فیض روح قدس
کز آنچه لایق او نیست داردش محروس
هزار ناز کند، آیتی ز بندگیش
به تخت و تاج جم و بارگاه کیکاووس
شاعر : آیت الله بیرجندی
- یکشنبه
- 17
- شهریور
- 1392
- ساعت
- 16:28
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
آیت الله بیرجندی
ارسال دیدگاه