تمام صحن تو از اشک زائران تر شد
دلم ز فیض همین قطره ها مطهر شد
چه زود ثانیه های وصال می گذرد
زیارت تو نخوانده فراز آخر شد
ازل که دست خدا می نوشت تقدیرم
غلامی تو مرا تا ابد مقرر شد
نیامدم که ز دست تو حاجتی طلبم
گرفته بود دلم پر زد و کبوتر شد
به شوق پای تو هر کس که چون غبار آمد
به یک نگاه تو خورشید ذره پرور شد
یکی ز معجزه های نگاه تو این است
خرابه های دلم بارگاه دلبر شدتمام صحن تو از اشک زائران تر شد
دلم ز فیض همین قطره ها مطهر شد
چه زود ثانیه های وصال می گذرد
زیارت تو نخوانده فراز آخر شد
ازل که دست خدا می نوشت تقدیرم
غلامی تو مرا تا ابد مقرر شد
نیامدم که ز دست تو حاجتی طلبم
گرفته بود دلم پر زد و کبوتر شد
به شوق پای تو هر کس که چون غبار آمد
به یک نگاه تو خورشید ذره پرور شد
یکی ز معجزه های نگاه تو این است
خرابه های دلم بارگاه دلبر شد
شاعر : علی ناظمی
- یکشنبه
- 17
- شهریور
- 1392
- ساعت
- 17:1
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
علی ناظمی
ارسال دیدگاه