مادر کسی چون تو (نشد یاور دین) 3
از چه غریبی تو (در این شام تدفین) 3
تو که داری بر تن کهنه پیراهن نماند از آن مکنت، این (دم رفتن) 3
خورده ای غصه ی دین به خون جگر، به خون جگر، به خون جگر
گشته حالا کفنت عبای پدر، عبای پدر، عبای پدر
اینسان مرو مادر (بمان جان زهرا) 3
آتش مزن بر دل (ببين اشك بابا) 3
نخوان مادر امشب نوحه ي رفتن نگاهي كن یک دم بر (سرشك من) 3
بر لبت مانده هنوز دعای سحر، دعای سحر، دعای سحر
مي روي مادر من، مرا هم ببر، مرا هم ببر، مرا هم ببر
اول مسلمانِ (تمام زناني) 3
ديده كسي مادر (به اين مهرباني؟) 3
شده دلها بر یک خنده ات محتاج بشو یار بابا چون (شب معراج) 3
گشته آوای پدر خدیجه بمان، خدیجه بمان، خدیجه بمان
نيمه ی شب بهر خودت دعایی بخوان، دعایی بخوان، دعایی بخوان
شاعر : احسان جاودان
- چهارشنبه
- 20
- شهریور
- 1392
- ساعت
- 5:12
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
احسان جاودان
ارسال دیدگاه