وقتی که رأفت تو فراگیر می شود
آلوده در حریم تو تطهیر می شود
دیوانه می شود دل و زنجیر می شود
عمری به پای سفره نمک گیر می شود
افتاده باز مرغ دل من به دامتان
این ذره راه یافت به این بار عامتان
****
هر قامتی که قامت دلجو نمی شود
هر یوسفی که یوسف مه رو نمی شود
هر چهره ای که عکس هوالهو نمی شود
(هر پادشه که ضامن آهو نمی شود)
اینجا به روی بال ملک پا گذاشتیم
دل را در آستان شما جا گذاشتیم
****
دل را ز قید و بند غم آزاد می کنی؟
با یک اشاره ات دلم آباد می کنی؟
در گوشه دلم حرم ایجاد می کنی؟
من را دخیل پنجره فولاد می کنی؟
آقا! بهشت قرب تو را کم نمی دهم
پای ضریح را به دو عالم نمی دهم
****
مهمان آستان تو در شهر مشهدم
آقای من! اگر چه گنهکارم و بدم
اما بدون دعوتت اینجا نیامدم
حاشا به لطف و رأفت تو گر کنی ردم
از کوثر ولایت تو مست می شوم
پای ضریح ناز تو پابست می شوم
****
شمس الشموس! ضامن آهو! اباالحسن!
بر آستان لطف تو چشم امید من
یک بار هم کرم کن و من را صدا بزن
یادم بده در آتش عشق تو سوختن
این جذبه های شوق مرا تا کجا کشد؟
سلطان که دیده غیر تو ناز گدا کشد؟
****
آقای من 1 به غیر توأم کس حبیب نیست
بیمار عشق هستم و جز تو طبیب نیست
می خوانمت؛که غیر تو نعم المجیب نیست
گویند تو غریبی و گویم غریب نیست؛
غربت کجا و این حرم و بارگاه تو؟
این سیل زائران که همه خاک راه تو؟
****
آقا ! دوباره در حرم و آستانتان
مهلت نمی دهد به من این اشک بی امان
مرغ دلم ز مشهد آقای مهربان
پر زد دوباره سوی حرم های بی نشان
با پای دل؛ به چشم تر و سوز سینه ام
پای ضریح ناز تو،اما مدینه ام
****
مظلوم تر ز فاطمه! آقای بی حرم!
ای آستان رحمت و ای قبله کرم
آورده پیش تو کرم و لطف و جود،کم
من روضه خوان غربت و بی تابی توأم
گفتی غمی چو ماتم و سوز حسین نیست
روزی به روزگار چو روز حسین نیست(1)
****
در عرش و فرش زلزله و انقلاب شد
خنجر به دست آمد و در اضطراب شد
وارد به قتلگاه به هول و شتاب شد
(والشمر جالسٌٍ...) دل زینب کباب شد
با روضه های حضرت ارباب بی کفن
پای ضریح ناز توأم یا ابا الحسن!
شاعر : محمد حسین تقوایی
- شنبه
- 23
- شهریور
- 1392
- ساعت
- 13:5
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محمد حسین تقوایی
ارسال دیدگاه