• جمعه 2 آذر 03

استاد حاج غلامرضا سازگار

شعر ولادت امام رضا(ع) -( مه ذیقعده چراغ سحرت باد مبارک )

4178
2

 مه ذیقعده چراغ سحرت باد مبارک
جلوة شمس به صبح ظفرت باد مبارک
خندة نجمه به قرص قمرت باد مبارک
نجمه دیدار فروغ بصرت باد مبارک
صدف بحر ولایت گهرت باد مبارک
عید میلاد یگانه پسرت باد مبارک
پدر و مادر و فرزند و تبارم بفدایت
به خدا آئینة روی خدا داده خدایت
این پسر بر همه مولاست علی نام نکویش
دل صد سلسله افتاده به هر حلقة مویش
فیض دیدار خداوند بود در گل رویش
داروی درد مسیحاست غبار سر کویش
سدره یک شاخه ز نخلی است که روید لب جویش
نجمه با چشم خدا بین بگشا دیده بسویش
تو ز ختم رسل و شیر خدا آینه داری
شرف بنت اسد آبروی آمنه داری
صدف بحر ولا را گهر است این، گهر است این
طوبی جنّت دل را ثمر است این، ثمر است این
قلم صنع خدا را اثر است این، اثر است این
افق دانش و دین را قمر است این، قمر است این
پدر پیر خرد را پسر است این، پسر است این
بلکه بر آدم و حوّا پدر است این، پدر است این
همه ممنون عنایت، همه مرهون عطایش
همه دانند امامش، همه خوانند رضایش
عالم آل نبی علم گل باغ کمالش
ملک و جن و بشر یکسره مبهوت جلالش
نبوی قدر و جلالش، علوی خلق و خصالش
چون خداوند تعالی نه نظیر و نه مثالش
پدرش موسی جعفر شده مبهوت جمالش
مه ذیقعده زده دست بدامان وصالش
در ناب سخن اهل ولا گشته حدیثش
بلکه معروف بزنجیر طلا گشته حدیثش
بی تولّاش دل اهل دل آرام نگیرد
مهر کور است گر از مهر رخش وام نگیرد
مرغ جان خانه به جز بر در این بام نگیرد
خضر تشنه است اگر از کف او جام نگیرد
هر که از جام تولّای رضا کام نگیرد
شرف از بندگی و بهره ز اسلام نگیرد
اوست آنکش که ولایت بولایش شد کامل
به همه خلق خدا لطف و عطایش شده کامل
ز سر انگشت رضا معجز شق القمر آید
شجر خشک ز فیض نگهش بارور آید
گر اشارت کند از شعله دو صد لاله برآید
ریگ دُر، سنگ طلا، خاک سیه مشک تر آید
غنچه با خنده برون از دل سخت حجر آید
نخل ایمان را از فیض وجودش ثمر آید
مرده را زنده کند فیض غبار حرم او
من آلوده دل و دامن لطف و کرم او
ای دل عیسی مریم به تولّای تو زنده
ای دو صد موسی عمران شده در طور تو بنده
ای که یوسف زده با یاد گل روی تو خنده
ای که ابر کرمت بر سرما سایه فکنده
ریشة کفر شد از تیشه توحید تو کنده
نقش شیر از نگه نافذ تو شیر درنده
آهویی را که تو ضامن شوی از لطف و کرامت
نه عجب گر که شود، ضامن خلقی به قیامت
دل شود لاله و از سنگ قدمگاه تو روید
موسی از دامن سینا به خراسان تو پوید
عیسی از چرخ چهارم گل بستان تو بوید
خضر از آب بقا دل به لب جوی تو شوید
عضو عضوم همه گردیده زبان مدح تو گوید
چشم گریان و دل گمشده‌ام روی تو جوید
تو غریب‌الغربائی، تو چراغ دل مایی
تو معین الضعفایی، تو رضایی تو رضایی
طوطی وحی به گلزار جنان مدح تو خواند
آسمان دست به دامان ولای تو رساند
نفس باد صبا در حرمت مشک فشاند
هیچکس غیر خدا وصف تو گفتن نتواند
ساعتی را چو گدا هر که سر کوی تو ماند
هرگز از دست کسی افسر شاهی نستاند
من که خوارم چه شود با گل گلزار تو باشم
سگ دربار تو با خادم زوّار تو باشم
تو که جان زنده شود با نفست روح فزایت
تو که از بال ملک پر شده ایوان طلایت
تو که رشک حرم کعبه شده صحن و سرایت
تو که گشتند شهان، سائل و محتاج گدایت
تو که آهوی بیابان شده مرهون عطایت
تو که هم دشمن و هم دوست کند مدح و ثنایت
چه شود گر قدمی از کرمی رنجه نمایی
آن سه موعود که گفتی بملاقات من آیی
آتش عشق تو در سینه ما مشتعل آید
مهر تو روز جزا کفّة خیرالعمل آید
نه عجب گر به تضرّع به حریمت جَمَل آید
سنگ تا خاک تو را بوسه زند از جبل آید
گر همان دم که زنم بوسه به قبرت، اجل آید
مرگ شیرین تر و محبوبترم از عسل آید
کرمی، تا که یکی بوسه ز قبر تو بگیرم
آنچنان بوسه بگیرم که همان لحظه بمیرم
ای کز آغاز تو را پارة تن خوانده پیمبر
ای ولای تو اجّلِ نِعَم حضرت داور
ای به بحر کرمت عالم ایجاد شناور
پدران و پسرانت ز همه بهتر و برتر
شودش فیض طواف حرمت تا که میسّر
روح عیسی به فلک بال زند همچو کبوتر
روز آغاز به مهر تو سرشته گِل «میثم»
وصف تو بر لب و جای تو بود در دل «میثم»

شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار

  • شنبه
  • 23
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 13:9
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران