من زین العابدینم و حجّت حق به عالمین
عمری نمودم گریه در عزای بابایم حسین
آه گرچه زده زهر آتش به جانم
رسیده این درد بر استخوانم
که پیش چشم مادرم چه محشری به پا شد
سرِ حسین فاطمه از پیکرش جدا شد
آه غریب مادر...
******
غروب سرخ آسمون روضه خونِ برای من
می خونه از غریبیه امام بی غسل و کفن
آه از فاطمه(س) اشک جاری ز دیده
به روی نیزه سرِ بریده
من تویِ آتیش تب و درد و بلا می سوختم
برای غربت شهِ کرببلا می سوختم
آه غریب مادر...
******
گریه کنا کجا بودید بردن ما رو اسارت
به پیش دیدگان من شد به حرم جسارت
آه تا کوفه و شام همسفر من
شمر و سَنان و حرمله بودن
امّا با خطبه های ما شد کاخ فتنه ویرون
برای حفظ دین شدیم آواره ی بیابون
آه غریب مادر...
شاعر : حاج امیر عباسی
- دوشنبه
- 25
- شهریور
- 1392
- ساعت
- 7:45
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
امیر عباسی
ارسال دیدگاه