• جمعه 2 آذر 03


شعر شهادت امام جواد(ع) -( در وجود تو جود را دیدم )

3970
4

 در وجود تو جود را دیدم
جلوه های سجود را دیدم
تشنه بودم تو را صدا زدم و
مهربانی رود را دیدم
در نگاه تو فصل بارانِ...
...آسمانِ کبود را دیدم
تو جواد الائمه ای حتی
در نبود تو بود را دیدم
دست هایت سخاوت محض است
با تو الطاف زود را دیدم
با نگاهی به آسمانِ بلند
پیش پایت قعود را دیدم
حضرت عشق دست جود خدا
یا علی اکبر امام رضا
دل شکسته دعا که می خواهد؟
گریه ی بیصدا که می خواهد؟
گریه کردن برای تو خوب است
ور نه این گریه را که می خواهد؟
هر کرم خانه ای که باز شود
لا اقل یک گدا که می خواهد؟
حرمت را خدا به عالم داد
تا ببیند شفا که می خواهد؟
از روی گنبد تو جار زدند
فیض بی انتها که می خواهد؟
تا زمین، کاظمین را دارد
جنت کبریا که می خواهد؟
من گدای دخیل تا ابدم
راه باب الجواد را بلدم
چشم هایت همین که تر می شد
خون لب هات بیشتر می شد
همسرت هم سرت بلا آورد
هم برای تو درد سر می شد
کف زدن ها عذاب می دادند
نفسی را که مختصر می شد
شک ندارم که استخوانت سوخت
بدنت داشت شعله ور می شد
کاش جای صدای بی اثرت
زهر جانسوز بی اثر می شد
صورتت روی خاک و در نظرت
یاد گودال جلوه گر می شد:
در سر بامی و سر تو نرفت
چکمه ای روی پیکر تو نرفت
آسمانی به خاک و خون که تپید
رنگ خون شد محاسن خورشید
با ته نیزه پیکرت برگشت
خواهرت داشت صحنه را می دید
دستی آمد که پیرهن ببرد
دستی آمد به موش پنجه کشید
خنجری آمد و زبانم لال
سخنش را چه ظالمانه بُرید
لطمات خدود یک طرف و
آن طرف شمر داشت می خندید
بعد از آن ضربه ی دوازدهم
بدنی مثل بید می لرزید
خواهرش ناله زد ولیک چه سود
خنجر شمر کاش کهنه نبود

 

شاعر : مسعود اصلاني

  • دوشنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 12:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران