• یکشنبه 2 دی 03


شعر شهادت امام جواد(ع) -( خيري كه ز آشنا نديده اين مرد )

2328
1

خيري كه ز آشنا نديده اين مرد
اي كاش غريبه اي به دادش برسد
آهسته خبر كنيد بابايش را
تا لحظه ي آخر جوادش برسد
گوييد به آقاي خراسان از پا
انگار عصاي دستتان افتاده
نه مادر و خواهري ، كسي اينجا نيست
مظلوم تر از خود شما جان داده
اي كاش كه خواهري بيايد از قم
زير بغل تو را بگيرد آقا
آبي به لب خشك جوادت ريزد
تا كه پسرت تشنه نميرد آقا
اين زهر چه با دل جوانش كرده
دارد ز لبش جرعه ي غم مي ريزد
فرموده اي اشك ماهي دريا هم
در اين عزاي عمر كم مي ريزد
يك مشت لبي كه هلهله مي پاشند
با زخم زبان و طعنه هم دست شدند
اصلا تو بگو غريب ، اما اينان
هر چند كه مَحرم ... چقدر پست شدند
 اين زهر چه بوده كه ضعيفش كرده
بر خاك چگونه يك امام افتاده
انگار نفس نمي كشد اما نه ...
زنده است چرا بر سر بام افتاده
يك مشت كبوتر كه عزادار تو اند
با چشم كبود آسمان مي گريند
همسايه كفن گرفته دستش انگار
پشت سر تو پير و جوان مي گريند

شاعر : روح الله عیوضی

  • دوشنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 14:18
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران