درحقیقت رنگ غم تغییر کرد
آخرین انگور هم تغییر کرد
درمیان چشم انگور سیاه
جای آب و جای سم تغییر کرد
در زد آقا از صدای در زدن
زود رنگ متّهم تغییر کرد
پس به روی زن نیاورد و نشست
اینچنین نوع کرم تغییر کرد
دانه ی انگور را برداشت و...
گفت شاید که "زنم" تغییر کرد
زن ولی وقت تعارف هم که شد
"یا جوادی" گفت و کم تغییر کرد
دم که پایین رفت آقا خوب بود
حال او در باز دم تغییر کرد
چون حسن مثل حسین و مثل خویش
حالتش در هر قدم تغییر کرد
شاعر : مهدی رحیمی
- دوشنبه
- 25
- شهریور
- 1392
- ساعت
- 14:56
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
مهدی رحیمی زمستان
ارسال دیدگاه