• جمعه 2 آذر 03


شعر شهادت امام جواد(ع) -( آتش به دلم زد و به آهم خندید )

2194

آتش به دلم زد و به آهم خندید
گفتم جگرم سوخته از غم ، خندید
شد قصه دست و پا زدن تکراری
آن لحظه که دست و پا زدم هم ، خندید
لبهای من از عطش ترک خورد ولی
آبی به زمین ریخت به حالم خندید
می دید که سایه بان ندارد جسمم
بر سوختن برگ و بهارم خندید
من غسل و کفن شدم ولی عاشورا
لشگر به تنی بی کفن از دم خندید
شعله به تن خیمه و دامن افتاد
دشمن که شنید وای گوشم ، خندید
خون می چکد از گوشه سوغاتی شان
با دیدن خون عمه جانم خندید
می گفت رقیه العجل یا مهدی(عج)
سیلی زد و طعنه گفت و کم کم خندید

شاعر : حسین ایمانی

  • چهارشنبه
  • 27
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 7:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران