ما دسته دسته شیعه تسلیم زینبیم
بیچاره آن دلی كه در این قوم و رسته نیست
با دست های بسته هـزاران گـره گشـود
ثابت شده ست، دخت علی، دست بسته نیست
گیرم به چشم شوهر خود هم غریبه شد
گیرم خمیده گشت؛ ولی هیچ خسته نیست
برخیز و باز، نافلهات را به پـا نـمـا
پیغمبر قیام، كه از پا نشسته نیست
سر را به پای محمل سالار خود شكست
گرچه سرششكسته؛ ولی سرشكسته نیست
این ها اشاره ای ز مقامات زینب است
×××
وقتی كه رفت معجـر زینب كبـود بود
وقتی رسیـد، گیسـویـش اما سپیـد بود
وقتی كه رفت كوه مصیبت به شانه داشت
وقتی رسیـد مثل همیشـه رشیـد بود
جای تمام دختـركـان تازیـانـه خورد
طوری كه زنده ماندن زینب بعید بود
تاریخ شاهد است همان خطبه های او
تنها دلیل مرگ زمــام یزیـد بود
این بی عقیدگی است بگویم وفات كرد
ام المصائب است و یقینـاً شهید بود
هر كس شهید شد ز كرامات زینب است
×××
خورشیـد واره، از افق نور می دمید
صبح سپیـد شـام ستـم را سیـاه كرد
از جنس فاطمه است؛ بیابان كوفه را...
بر روی بال های ملك طی راه كرد
آن شب اگر نبود امامت تمام بود
خود را پناه حجت بی سر پناه كرد
بـالله قسم كه كرب و بلا مات زینب است
شاعر : یاسر حوتی
- پنج شنبه
- 28
- شهریور
- 1392
- ساعت
- 15:56
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
یاسر حوتی
ارسال دیدگاه