به بستر فاطمه افتاده بی تاب چو شمعی میشود آب
نمیآید به چشمانش دگر خواب چو شمعی میشود آب
******
بستر نشود مرهم انسیه ی حورا شکسته دل زهرا
بیماری زهراست غم غربت مولا شکسته دل زهرا
******
محرم من از چه رو میگیری از روی علی آه بانوی علی
با تماشایت گرفته لرزه زانوی علی آه بانوی علی
******
ای صورت نیلی تو مهتاب شب تار مه حیدر کرار
از محرم خود آینه پنهان مکن ای یار مه حیدر کرار
***************
دم پاره
آماده ی شهادتم علی جان قاتل کند عیادتم علی جان
******
فاطمه جان قامت تو خمیده رنگ از رخ زینب تو پریده
- سه شنبه
- 2
- مهر
- 1392
- ساعت
- 13:1
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه