(به سبک آه شب غمم سحر ندارد)
آه شب غمم سحر ندارد كسی ز من خبر ندارد
نـاله مـن اثـر ندارد وای وای
آه من و در و دیــوار كوفه رفتم سر بازار كوفه
گـرید به حالم دار كوفه وای وای
از بس زدم صدایت دیگر نفس ندارم
طنـاب دار كوفه باشد در انتظارم
حسین میا به كوفه
******
آه من از سر دار العماره با تو بگویم یابن ثاره
بـا خــود مَـیـاور گاهواره وای وای
آه از شیر خواره گفتگو بود حرف از سپیدی گلو بود
گلوی نـازكتر ز مـو بود وای وای
اینجــا نصیب اصغر غم میشود حسین جان
سرش بروی دوشت خم میشود حسین جان
حسین میا به كوفه
******
آه كوفه بود چشم تماشا تا كه بیاید ماه لیلا
صحبت بود از اربـاً اربـا وای وای
آه ای تو مرا دلدار و دلبر یا كه میا با علی اكبر
یا با خودت عبا بیاور وای وای
هر جا كه میروم من حرف از جوان لیلاست
تیر و كمـان به فكر ابرو كمان لیلاست
حسین میا به كوفه
******
آه جانم ز غم رسیده بر لب شد روز مهمان تیره چون شب
در كوچه هستم یـاد زینب وای وای
آه بی تو دل من تنگ تنگ است كوفه میا كوفه دو رنگ است
بــر روی بـام كوفـه سنگ است وای وای
من بوده ام از اول پابوس تو حسین جان
هستم فقط بیــاد ناموس تو حسین جان
حسین میا به كوفه
شاعر : سید محسن حسینی
- چهارشنبه
- 3
- مهر
- 1392
- ساعت
- 7:37
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
سید محسن حسینی
ارسال دیدگاه