آفتاب از کدوم طرف در اومده که بابام با سر اومده
لب تشنه بریده حنجر اومده که بابام با سر اومده
غریب مادر اومده
ازم میخواستی بابا رو دامنت بشینم میگفتی که ایشالا عروسیت و ببینم
امشبه رو خرابه مهمونی من چی بگم خودت که میدونی مثل لبت لبم شده خونی
******
دشمن بسته دستامون و با طناب امون از مجلس شراب
خندیده حرمله به گریه ی رباب امون از مجلس شراب
بسه دیگه چقدر عذاب؟
تو دستی خیزرون و تو دستی جام مِی بود به جای طشت زر کاش سرت بالای نی بود
کرببلا دوباره تکرار شد بسکه زدن دیگه چشام تار شد گوشواره هام حراج بازار شد
******
مونده جای دست زجر به روی من بگو بیاد عموی من
تا نامحرمی ندیده موی من بگو بیاد عموی من
همینه آرزوی من
شده شبیه زهرا روزای پیری من با ضرب سیلی افتاد دندون شیری من
من که بودم عزیز بابایی رسمشه که بری تو تنهایی خوب میدونم کنار زهرایی
شاعر : حاج امیر عباسی
- پنج شنبه
- 4
- مهر
- 1392
- ساعت
- 5:23
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
امیر عباسی
محمد
من امشب این سبکو حتما می خونم تو هیئتمون
اجرتون با ارباب بی کفن سه شنبه 3 تیر 1393ساعت : 13:20