(به سبک ندیده شهر کوفه)
چه بی صبر و قراری بـرای نیزه خوردن
كه نشناسی سر از پا بـرای سر سپردن
كمی آهسته ای روحم برون از جسم من شو
كمی آهستهتــر آمادهی بی سر شدن شو
حسین آهسته تر - سوی مقتل برو
******
من و تو ای عزیـزم یكی روح دو جسمیم
یكی چون مهر و خورشید اگر چه با دو اسمیم
نگردید و نگردد بی تو عمــرم طی برادر
بدان مرگ تو یعنی مرگ زینب ای برادر
حسین آهسته تر - سوی مقتل برو
******
اگر می دادی اذنی زنان هاشمی را
نشان میدادم اینجا شكوه فاطمی را
اگر رخصت دهی میدان روم ای نازنینم
كنم ثـــابت یل شیر امیرالمومنینم
حسین آهسته تر - سوی مقتل برو
شاعر : حیدر توکل
- یکشنبه
- 7
- مهر
- 1392
- ساعت
- 6:28
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
حیدر توکلی
ارسال دیدگاه