از شاه خبر آورده
(ذوالجنـاح آمده از شاه خبر آورده)
خبـری مـرکـب خونیـن ز سفـر آورده
خبــر از داغ جگـر ســوز پـدر آورده
بـا خـود از مـاتــم گـودال اثـر آورده
*******
ذوالجناح آمده گریان به حرمگاه حسین
بی سوار آمده در خیمه و خرگاه حسین
می زند سر به زمین سوی حرم می آید
او که تا گودی خون بوده به همراه حسین
این زبان بسته که از حال حسیـن آگاه است
با خبر از غم تلـخ و الَمی جانکـاه است
خون سرخی که به یال و سر و رویش دارد
قطره در قطرة خـون بدن آن شاه است
خبــر از داغ جگـر ســوز پـدر آورده
(ذوالجنـاح آمده از شاه خبر آورده)
*******
ای سکینـه بنگـر ایـن فـرس تنهـا را
از صدایـش بشنـو سـوز غـم فـردا را
تیـرها بر تن اسـب است خدا می داند
که چقـدر تیـر زده بوسـه تن بـابـا را
در دل شیهـة خـود سـوز جـدائی دارد
تنش از خون حسیـن رنگ حنائی دارد
از دو چشمـان فرس خون عزا می ریزد
چه نوائـی به لبـان و چـه وفـائی دارد
خبـری مـرکـب خونیـن ز سفـر آورده
(ذوالجنـاح آمده از شاه خبر آورده)
*******
خبر آورده حسیـن روی زمیـن افتـاده
با تنی غرق به خون از سر زین افتـاده
ذوالجناح داده اگر راکب خود را از دست
لرزه بر پیکـر این اسـب غمین افتـاده
آسمـان در نظرش تیره شـده می گریَد
غصـه بر سینة او چیره شـده می گریَد
آن طرف تر به درِ خیمه سرا با دل خون
یک سه ساله به سویش خیره شده می گریَد
بـا خـود از مـاتــم گـودال اثـر آورده
(ذوالجنـاح آمده از شاه خبر آورده)
*******
ذوالجناح را غم جانکاه حسین باور نیست
در دل دشـت بلا بهر غمش یاور نیست
با سکینـه چه بگـویم کمی آرام شـود
ماتمـی مثل یتیمـی غـم دردآور نیست
قصـة اسـب حسیـن سوز عجیبی دارد
رنـگ و بوی غـمِ از گریـه نصیبی دارد
سـروری گفتن داغ حرم و اسب حسین
شرح این نوحه عجب حس غریبی دارد
بـر دل آینــه هـا خـونِ جگـر آورده
(ذوالجنـاح آمده از شاه خبر آورده)
*******
- پنج شنبه
- 30
- مرداد
- 1399
- ساعت
- 10:07
- نوشته شده توسط
- ح.فیض