(به سبک تا غم تو سینه می شینه)
فاطمه ی، سه ساله ای بنفشه ی، آلاله ای
دستای سنگی و گل یاس
بیا کمک عمو جون عباس
دختر حیدر و کتک به گریه افتاده ملک
کربلا هم شده مدینه
فاطمه ای نقش زمینه
******
اینقده گریه می کنم ضجر و کلافه می کنم
تا بابامو برام بیارن
منو پیشش تنها بذارن
یه دنیا درد و دل دارم از اهل این شهر بیزارم
نمی دونی عمه چی دیده
چقدر اینجا طعنه شنیده
شاعر : حسین ایزدی
- دوشنبه
- 8
- مهر
- 1392
- ساعت
- 6:25
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
حسین ایزدی
ارسال دیدگاه