(به سبک تا غم تو سینه می شینه)
با چهره ای شبیه ماه میزنه به قلب سپاه
داره مث حسن می جنگه
زنده بودن براش یه ننگه
با این نبرد حیدری وارث فتح خیبری
تو آبروی مجتبایی
تو نور چشمای خدایی
******
یکدفه گرد و خاک میشه سرش ز نیزه چاک میشه
حسین مث باز شکاری
رسید کنار تو با زاری
پاشو عزیز داداشم سخته کنار تو باشم
کاری ز دستم بر نمیاد
نیزه ز پهلو در نمیاد
شاعر : حسین ایزدی
- دوشنبه
- 8
- مهر
- 1392
- ساعت
- 6:42
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
حسین ایزدی
ارسال دیدگاه