بخون نشسته مسجد شد دیدنی سجاده
بیـا تـماشـا زهـرا عـلـی ز پـا افتاده
می رسدازسما بانگ واویلتا
مظلوم علی جان
******
مظلوم عالم ازخون سجاده رامی شوید
تا لحـظه های آخر یـا فاطمه می گوید
اوبه وقت سحر بسته بار سفر
مظلوم علی جان
******
ای وای اگرکه اورا دربربگیرد زینب
با دیـدن بابایش تـرسم بمـیرد زینب
بوسه ها دخترش زدبه زخم سرش
مظلوم علی جان
******
هم دیده ها گریان شد هم سفره ها بی نان شد
چـرا کـه غـرق در خـون تـمامـی قـرآن شـد
آسمان بی قمر کودکان بی پدر
مظلوم علی جان
شاعر : سید محسن حسینی
- دوشنبه
- 8
- مهر
- 1392
- ساعت
- 16:32
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
سید محسن حسینی
ارسال دیدگاه