ماه جبین دوست چرا ناپدید شد؟
یارب چقدر دلهره هایم شدید شد
پیراهنم سیاه شد ....احساس می کنم -
مردی ز نسل ماه لباسش سفید شد
از آسمان به گوش زمین پچ پچی رسید
علامه ی زمین و زمان هم شهید شد!
صبح زمین دوباره پس از تو سیاه شد
یعنی دوباره مرتکب یک گناه شد
بیدار شو...به خواب تو عادت نمی کنم
تو زنده ای که گریه برایت نمی کنم!
آقای من ! دوباره برایم نفس بکش
من را ببین ! چقدر گدایم! نفس بکش
بعد از هزار سال تو را میزنم صدا
آقا ببین! گرفته صدایم! نفس بکش
یا باقرالعلوم ...دلم شور می زند
شدت گرفت دلهره هایم نفس بکش
اصلا بیا...بیا! نفسم را بگیر ...بعد
من خاک میشوم...تو به جایم نفس بکش
آقای من نفس بکش و باز خنده کن
من را به التماس مینداز...خنده کن
نفرین به روزگار...به تو پشت می کند
بدبخت... رو به آنکه تو را کشت می کند
ای آنکه در برابر تو شعر الکن است
تورات هم به نام تو حتی مزین است
ای چهره ات شبیه محمد ... امین ِ دین
با زهر می شوی تو مگر نقش بر زمین؟
خوابیدن ات حریف هزاران قیامت است
خوابت معطر است به ایاک نستعین
برخیز و باز تیر و کمان را به دست گیر
حتی ز جسم بی رمق ات بر می آید این
حتی ز جسم بی رمق ات...بس کنم دگر
رختت سفید و خنده به لب...می روی سفر
ای بهترین معلم عرفان...! سفر بخیر
آرامش جهان پریشان...سفر بخیر
نور دل حسین و حسن!...ماه مشترک!
ای پنجمین ستاره ی خوبان...سفر بخیر
ای کودک سه ساله ی صحرای کربلا
ای شاهد عروج شهیدان...سفر بخیر
...................
آقا! قبول می کنی امشب گدای تو؟
خرما دهد به دست یتیمان...به جای تو؟
......................
این التماس ها به خدا بی جواب نیست...
یعنی دعای خسته دلان مستجاب نیست...؟؟
- دوشنبه
- 15
- مهر
- 1392
- ساعت
- 4:58
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه