• دوشنبه 3 دی 03


دلنوشته یک شاعر برای امام رضا با عنوان طعنه به افلاک - (شاید دوباره حرف دلم را شنیده بود)

4870
2


شاید دوباره حرف دلم را شنیده بود
بغضی که مثل سایه پی من دویده بود
بغضی که دست روی سر من کشیده بود
بغضی که تا گلوی دقایق رسیده بود
بغضی که بشکند همه دنیا خبر شود
«ترسم که اشک در غم ما پرده در شود»

 


در آسمان سینه هوا دم گرفته است
گویا دلم از عالم و آدم گرفته است
هر مصرعی جنون دمادم گرفته است
وقتی که شعر نام تو را دم گرفته است
تا رهسپار کوی شما - طوس - می شوم
در شعله های عاطفه ققنوس می شوم

جایی که عشق بر سر ادراک میزند
نامت شرر به سینه صد چاک میزند
نقاره خانه نغمه غمناک میزند
گنبد طلات طعنه به افلاک میزند
بغضی شکست ، کون و مکان با خبر شدند
رازی عیان و عالمیان با خبر شدند

چشمی به اشک غرق تمنا گذاشتم
چشمی زشوق محو تماشا گذاشتم
بر پرده های دیده نمی تا گذاشتم
در حرمت حریم شما پا گذاشتم
آری غزل غزل همه شعرم ثنای توست
عشق و امیدو بود و نبودم برای توست

اینجا سرای یار و دلی فارغ از وجود
پیشانی بلند سعادت پر از سجود
تصویر ناب قبله ی من جلوه می نمود
شمس الشموس هر دو جهان پیش روم بود
کنجی نشسته ام شه عالم مقابلم
کشتی شکسته ام که رسیدم به ساحلم
 
با کوله بار حسرت و تقصیر آمدم
با واژه های در قل و زنجیر آمدم
این بار نیز خسته و دلگیر آمدم
آقا ببخش پیش شما دیر آمدم
دست مرا به غیر شما دستگیر نیست
شعرم به جز برای رضا(ع) دلپذیر نیست

 

 

 

شاعر : سید حسن رستگار

http://harfhaye.blogfa.com/

  • شنبه
  • 9
  • مهر
  • 1390
  • ساعت
  • 9:23
  • نوشته شده توسط
  • سید حسن رستگار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران