اي بسته بر زيارت قد تو قامت آب
شرمنده مروت تو تا قيامت آب
در ظهر عشق عكس تو لغزيد در فرات
شد چشمه حماسه زجوش شهامت آب
دستت بموج داغ حباب طلب گذاشت
اوج گذشت ديد و كمال كرامت آب
بر دفتر زلالي شط خطّ لانوشت
لعلي كه خورده بود زجام امت آب
لب تر نكردي از ادب اي روي تشنگي
آموخت درس عاشقي و استقامت آب
ترجيع درد راز گريزي كه از تو داشت
سرميزند هنوز به سنگ ندامت آب
از نقش سجده كرده نخل بلند تو
آيينهاي است خفته در آه ملامت آب
سوگتر از صخره چكيده قطره قطره رود
زين بيشتر سزاست به اشك غرامت آب
از ساغر سقايت فضلت قلم كشيد
گسترد تا حريم تفضل زعامت آب
زينب(س) حسين(ع) را به گل سرخ خون شناخت
بر تربت تو بود نشان و علامت آب
با يكهزار اسم تو را كي توان ستو
در تنگناي لفظ كه دارد زمامت آب
از جوهر شفاعت سعيت بعيد نيست
گر بگذرد زآتش دوزخ سلامت آب
ميخوانمت به نام ابوالفضل و شوق را
در ديدگان منتظرم بسته قامت آب
آمد به آستان تو گريان و عذرخواه
با عزم پايبوسي و قصد اقامت آب
شاعر : خسرو احتشامی
- پنج شنبه
- 18
- مهر
- 1392
- ساعت
- 7:12
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
خسرو احتشامی
ارسال دیدگاه