شرم مرا به خيمه طفلان كه مى برد ؟
مشك مرا به خيمه سوزان كه مى برد ؟
ادرك اخا سرودم و ناليده ام ز دل
اين ناله را به محضر سلطان كه مى برد ؟
سقا به خون نشست و علم بر زمين فتاد
با دختران خبر ز مغيلان كه مى برد ؟
دستم فتاد و پنجه دشمن گشوده شد
اين قصه را به موى پريشان كه م ىبرد ؟
دشمن به فكر غارت و معجر كشى فتاد
اين شرح را به طفل هراسان كه مى برد ؟
اين غصه سوخت جان مرا صد هزار بار
سادات را به ناقه عريان كه مى برد ؟
شاعر : محمد سهرابی
- پنج شنبه
- 18
- مهر
- 1392
- ساعت
- 7:18
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محمد سهرابی
ارسال دیدگاه