زبانحال حضرت زینب با برادر
مادرم گفت مرا مست رخ یار شوم
گرد شمع رخ تو از همه بی کار شوم
تا که دیدم بدنت زیر سم اسبان رفت
گفتم آیم به کنار بدنت زار شوم
من فدای لب پر ذکر تو باشم ای جان
کی شود از کرمت من به سوی دار شوم
گه به پشت سر تو گه به لبت می زند او
کاش آیم که دمی از تو نگهدار شوم
من همان نخل غمم ما حصلم اشک تو بود
پیش جسم تو اخا بین که چه پربار شوم
صورتم سرخ شده، چشم ز سیلی کم سو
گاه گاهی مه من، همچو شب تار شوم
سروده : جعفرابوالفتحی
- دوشنبه
- 11
- مهر
- 1390
- ساعت
- 15:45
- نوشته شده توسط
- جعفر ابوالفتحی
- شاعر:
-
جعفر ابوالفتحی
ارسال دیدگاه