گلِ عمر مرا از ریشه کندید
خدا اینگونه اکبر را پسندید
شما که کار خود کردید ای قوم
دگر بر گریه های من نخندید
*****
خزان زندگی بر جانت افتاد
تو را پرپر نمود و دست من داد
عصای پیری ام بودی علی جان
شکستی و شکستم، داد بی داد
شاعر : داود رحیمی
- پنج شنبه
- 18
- مهر
- 1392
- ساعت
- 12:36
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
داود رحیمی
ارسال دیدگاه