اي قبله من روي تو از مکه آيد بوي تو
اي همه دار و ندارم عشق تو برده سر دارم
کوفه ميا حسين زهرا
مهمان سرگردان منم اشکم چکد بر دامنم
بهرم نمانده ياور و يار باشد سرم بر روي ديوار
کوفه ميا حسين زهرا
از خون همه رنگم زدند در کوچه ها سنگم زدند
مردم ز تنهايي حسين جان گشتم تماشايي حسين جان
کوفه ميا حسين زهرا
قربان اشک و ناله ات ميا تو با سه ساله ات
بر دختر خود کن نظاره وا کن ز گوشش گوشواره
کوفه ميا حسين زهرا
صحبت ز شيرخواره است از غارت گهواره است
اينجا چه گويم چه شنيدم حرمله با سه شعبه ديدم
کوفه ميا حسين زهرا
اگرچه من جان بر لبم اما به ياد زينبم
ترسم که دستش را ببندند بر اشک چشم او بخندند
کوفه ميا حسين زهرا
- پنج شنبه
- 18
- مهر
- 1392
- ساعت
- 13:32
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه