تشبیه و استعاره به وصفت نیاز نیست
این واژه ها به وصف غمت چاره ساز نیست
دیگر به گِل نشسته کلام و عبارت است
آقا تفضلی که زمان اشارت است
فرهنگ نامه غم و اندوه کربلا
ای مستندترین سند داغ نینوا
از کودکی تو بار امانت کشیده ای
اندازه ی تمام فلک داغ دیده ای
خورشید هم به گرمی داغ دل تو نیست
ایوب را توان غم و مشکل تو نیست
تو چهار ساله بودی و در اوج کودکی
دیدی به نیزه راس عزیزان یکی یکی
تو چهار ساله بودی و صد درد دیده ای
دشمن میان خیمه ی بی مرد دیده ای
تو چهار ساله بودی و شب گریه دیده ای
گهواره ای که برده شد از خیمه دیده ای
تنها امید و دل خوشی تو حسین بود
دیدی که اوفتاده به تیر و سنین بود
تو قلب شرحه شرحه ی احساس دیده ای
از دور جسم پاره ی عباس دیده ای
هم بند نازدانه ی بابا رقیه ای
تو کینه دار ظلم یزید و امیه ای
در مجلس شراب که جای شما نبود
جای شما که گوشه ی ویرانه ها نبود
از عمه درس صبر و رضایت گرفته ای
از خطبه اش تو درس ولایت گرفته ای
از کودکی تو یاد گرفتی به اوج درد
هرگز کسی نمی شنود گریه های مرد
نَبوَد عجب که باقر علم نبی شدی
در این مقام با نَفَس زینبی شدی
یا باقر العلوم اگر بی لیاقتم
من دعبل شمایم و بنما شفاعتم
شاعر : مجید خضرائی
- پنج شنبه
- 18
- مهر
- 1392
- ساعت
- 15:55
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
مجید خضرائی
ارسال دیدگاه