کاشکی آمده بودی و زمين سرد نبود
اين همه روی زمين آدم نامرد نبود
خسته ام! مهدی من! حال مرا می فهمی؟
حال من را که نصيبم به جز از درد نبود
تو بهاری و اگر آمده بودی، گل ها -
دلشان منتظر حادثه ای زرد نبود
تو اگر آمده بودی همه انسان بوديم
نفسمان اين همه هرجايی و ولگرد نبود
هيچ کس اهل ريا کاری و تزوير و فريب
هيچ کس مدّعی آن چه نمی کرد نبود
ندبه ها و فرج و العجل و عهد... چه سود؟
کاش اين شهر پر از آدم بی درد نبود
شاعر : وحیده افضلی
- شنبه
- 20
- مهر
- 1392
- ساعت
- 7:15
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
وحیده افضلی
ارسال دیدگاه