عـرفـه آمــده و بـاز صـدایم کردی
میهمـان حـرمِ جود و سخـایم کردی
فرصت دیگری آمـد که مـرا عفو کنی
تا ببخشی گنهـم را تو صدایم کردی
دل ما را بسوی خویش کشیدی یا رب
بـاز از پنجـۀ این نفس رهایم کردی
تا نیارم به سوی هیچ کسی روی نیـاز
بـر در رحمت و امیـد گــدایم کردی
کرمت هیچ مرا فـرصت گفتـار نـداد
هرچه می خواستم ای دوست عطایم کردی
حـالم ازحال دعـای عـرفه بخشیدی
بـا چنین حـال تو راهی منـایم کردی
گفتی اوّل نظرت هست به زوار حسین
عـاشق و شیفتــۀ کـرببـلایم کردی
چـون سبکبـال شـدم تا حرم کرببلا
همـره و همسفـر پیک صبایم کردی
کـربـلا گفتم و فریاد ز جانم برخاست
شکـرلله کـه چنین غرق نوایم کردی
همره زمـزم اشکی که مرا بخشیـدی
حاجی کعبــه ایمــان و وفایم کردی
چون «وفائی» تو مرا عشق و سعادت دادی
تا که مشغـول مناجات و دعایم کردی
شاعر : استاد سید هاشم وفایی
- سه شنبه
- 23
- مهر
- 1392
- ساعت
- 5:44
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
ارسال دیدگاه