تو كيستي كه گرفتي به هر دلي وطني؟
كه نه در انجمني، ني برون ز انجمني
محمدي؟ نه! علي؟ نه! حسن؟ نه! پس تو كهاي؟
كه جلوهها بنمودي چو گل به هر چمني
به خلق، مثل محمد؛ به خوي، مثل علي
به روي، از همه ي خلق، خلقت حسني
تو آن حسين غريبي كه زير خنجر شمر
به فكر رنج و غم شيعيان خويشتني
تو آن حسين شهيدي كه در كنار فرات
شدي شهيد و نكردي ز آب، تر، دهني
تو آن حسين غريبي كه روز عاشورا
جهان مصالحه كردي، به كهنه پيرهني
تو آن حسين وحيدي كه زد به لعل لبت
يزيد، چوب، بگفتا: چه خوش لب و دهني
- سه شنبه
- 23
- مهر
- 1392
- ساعت
- 14:32
- نوشته شده توسط
- یحیی
شكيبا