آمدم جان عمو درک منای تو کنم
خویش را لایق به دیدار خدای تو کنم
پدرم کرده وصیت که به قربانگاه عشق
جان ناقابل خود را به فدای تو کنم
مادرم کرده به عشق تو کفن پوش مرا
که ز خون سرخ رخ کرببلای تو کنم
من که بهتر نِیَم از اکبر گلگون کفَنت
اذن جنگم بده تا جلب رضای تو کنم
سیزده سال نشستم به اُمیدی که سرم
برسر نیزه علمدار لوای تو کنم
من یتیمم ز محبّت دل قاسم مشکن
چه شود گر که مَن سعی صفای تو کنم
گر تنم زیر سم اسب لگد کوب شود
به از آن است بپا بزم عزای تو کنم
رو سپیدم به بر فاطمه کن جان عمو
تا که در نزد پدر حمد و ثنای تو کنم
شاعر : محمود ژولیده
- پنج شنبه
- 25
- مهر
- 1392
- ساعت
- 7:18
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محمود ژولیده
ارسال دیدگاه