• شنبه 15 اردیبهشت 03


شعر حضرت قاسم بن حسن(این که چون قرص قمر تابیده)

1819
3

این که چون قرص قمر تابیده
شمس هم دور سرش گردیده
از کف ساقی صهبای ازل
سیزده جام عسل نوشیده
به نیابت ز لب بابایش
بارها دست عمو بوسیده
زرهی نیست برازنده ی او
بی سبب نیست کفن پوشیده
مگر این کیست که با آمدنش
لشگر کوفه به خود لرزیده؟
گوییا صحنه ی جنگ جمل است
بس که مانند حسن جنگیده
 نوه ی انسیة الحورایت
استخوان هاش زهم پاشیده
می کشد پاشنه بر روی زمین
به دل انگار که زمزم دیده
آه آهش شده قطعه قطعه
بند بندش شده چیده چیده
نفسی داشت ولی با سختی
بس که این سینه به هم چسبیده
از لبش جام عسل می ریزد
چه قدر سنگ به آن چسبیده
وای از آن لحظه که بیند نجمه
سر او از روی نی تابیده
مثل لاله بدنش وا شده است
چه قدر خوش قد و بالا شده است!
شاعر:احسان محسنی فر

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 5:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران