وقتی حضرت یوسف چشمش به لباس برادرش بنیامین افتاد، دید چند جای آن نام یوسف بافته اند، فرمود: این چیست؟
بنیامین گفت: این نام برادر من است که از او جدا شدم، گفته اند: گرگ او را خورده، یوسف فرمود: تو آنجا بودی وقتی برادرت را گرگ خورد، گفت نه اگر بودم جانم را فدایش می کردم. بعد زمانی که یوسف سر سفره دست دراز کرد طعام بخورد، بنیامین «صیحه زد و گریه کرد، احوالش متغیر شد، یوسف گفت: چی شد، گفت: امیر ببخشید، چشمم که به دست شما افتاد، دیدم خیلی شبیه دست برادرمه.
مونس المواعظین/ ص 317
بنیامین شبیه دست برادر را دید، احوالش تغییر کرد، آه از آن وقتی که چشمان حسین به دستای بریده ی برادر افتاد، بی خود نبود دست به کمر گرفت و فرمود: «الان انکسر ظهری»
- پنج شنبه
- 25
- مهر
- 1392
- ساعت
- 15:35
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه