گشته ز بازو و قلم دست سقای حرم
ای اخا بعد تو من پشتم شکست
دشمنانم شاد گشته مست مست
بود امیدم که بیایی ای برادر
کودکانم تشنه بی صبر و قرار
گشته از بازو و قلم دست سقای حرم
از حرم رو جانب صحرا کنید
بر عمو بزم عزا بر پا کنید
مثل گل بشگفت کنار علقمه
خون چکید از هر دو چشم فاطمه
گشته بازو و قلم دست سقای حرم
ای علی اصغر بی شیر بیا
که پدر گشته زمین گیر بیا
کس نیارد بهر تو آب دگر
زین سبب نیست مرا تاب دگر
- جمعه
- 26
- مهر
- 1392
- ساعت
- 5:28
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه