لب تشنه ، بر لب آب با خون وضو گرفتم
با خون وضو گرفتم
پاداش نوکری را خون گلو گرفتم
خون گلو گرفتم
دستم ز تن جدا شد
در راه دین فدا شد 2
بابم علی خبر داد روز ولادت من
روز ولادت من (2)
هم از شکستن سر ، هم از شهادت من
هم از شهادت من
دستم ز تن جدا شد
در راه دین فدا شد 2
عشق عزیز زهرا باشد عبادت من
باشد عبادت من
زهرا چرا نیاید بهر عیادت من
بهر عیادت من
دستم زتن جدا شد
در راه دین فدا شد 2
لبتر نکردم از آب یاد لب سکینه
یاد لب سکینه
من اوفتاد ه بودم از پا او می زند به سینه
او می زند به سینه
دستم ز تن جدا شد
در راه دین فدا شد 2
چشم به راه و مانده تیغ معاندین کو
تیغ معاندین کو
سر را سپر نمدم عمود آهنین کو
عمود آهنین کو
دستم ز تن جدا شد
در راه دین فدا شد
شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار
- جمعه
- 26
- مهر
- 1392
- ساعت
- 5:57
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
استاد حاج غلامرضا سازگار
ارسال دیدگاه