میــان تیرگی شب ز دل نــوا کردم
به ناله ای ز سر جان تو را صدا کردم
کشیدم آهی و آنگاه با دو چشم ترم
دوبــاره آرزوی وصلت از خــدا کردم
میان خرده ی بشکسته های قاب دلم
تمـام خاطره های تو را جـدا کردم
یکی یکی همه ساعات با تو بودن را
ز باقی لحظـاتم، ببین سـوا کردم
گرفتـه بود دلم، زود با زیــارت تو
گره ز عقده ی دیرینه هام وا کردم
تو بر فراز نخیلی و دست ما کوتاست
به بوســه ای ز ره دور اکتفــا کردم
حدیث عاشقی ام را ز شمع جویا شو
که با شراره ی عشقت چگونه تا کردم
میان داغی این عشق های تو خالی
"هــوای عاشــقیِ یــار آشــنا کردم"
خوشا بحال شهیدان که زیر لب گفتند:
"میان سینۀ ارباب خویش جا کردم"
شاعر : مصطفی هاشمی نسب
- شنبه
- 27
- مهر
- 1392
- ساعت
- 6:41
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
مصطفی هاشمی نسب
ارسال دیدگاه