• پنج شنبه 1 آذر 03


شعر عید غدیر خم -( زمین در دست تنهایی رها بود )

2671
4

زمین در دست تنهایی رها بود
جدا از جلوه‌های آشنا بود
به ناگه نور پاکی آفریدند
علی تصویر لبخند خدا بود
2
جمال حق چه زیبا منجلی شد
دمی که مرتضی نامش علی شد
محمد در حرا پیغمبری یافت
علی هم در غدیر خم ولی شد
3
غدیر خم به عالم بی‌نظیر است
در آنجا هرچه خوبی چون سفیر است
خدا از نای احمد گفت: مردم!
علی عالی اعلا امیر است
 4
شراب ناب تا وقتی به کام است
که از بحر غدیر خم به جام است
همانجا حاضران با شوق گفتند:
علی ابن ابیطالب امام است
5
گلستان جهان یعنی علی عشق
زمین و آسمان یعنی علی عشق
تو می‌دانی رضایت را زبان چیست
سکوت عاشقان یعنی علی عشق
6
علی یعنی قنوت هر قیامی
علی یعنی تمام هر مقامی
سلام بهترین‌ها باد بر او
علی یعنی امام هر امامی
7
دمی کز درد بازو داد می‌زد
تمام عشقِ بانو داد می‌زد
دو دست بسته‌اش تسلیم حق بود
تمام کوچه با او داد می‌زد
 8
سحر شد، عشق در هر سینه تابید
لب مشتاق اهل راز خندید
برای هر مناجاتش همه عمر
اذان در کوچه‌های شهر پیچید
 9
کسی از حال مولا باخبر نیست
نمی‌داند که جز یاد سفر نیست
علی محراب‌ها را دوست دارد
سر حق دارد و در فکر سر نیست
10
علی توحید اهل آسمان است
مفاتیح الجنان این جهان است
علی را کوچه‌های کوفه دیدند
که هم آرام جان، هم جان جان است
11
تمام عاشقان در فکر یارند
به یادش سر به زانو می‌گذارند
یتیمان گرچه نشناسند او را
ولی خیلی علی را دوست دارند
 12
خیال من به دنبال صفا بود
ولی دیدم که دنیا پر بلا بود
میان خیل مشتاقان عالم
علی تنهاترین مرد خدا بود

شاعر : مصطفی کارگر

  • سه شنبه
  • 30
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 5:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران