من و دل كندن از دلبر محاله دلم با دلبرم در شور و حاله
با این آقا به این خوبی ندونم كی گفته كربلا رفتن خیاله
دمادم این دعا ورد زبانم ببینم كربلا را تا جوانم
درون سینه آسایش ندارم نیستان را به آتش می كشانم
ببین آشفته گشته وضع و حالم دگر بشكسته بالم پس ننالم
زبس كه فكر دیدار تو هستم حریم تو شده فكر و خیالم
دل من بیقرار كربلاته همه میگن بهشت ایوون طلاته
دیگه اینجوری عادت كردم آقا دیگه كرببلام تو روضاهاته
كرامت می كنی با یك اشاره رخ تو آسمون چشمات ستاره
واسه لطف نگاه مهربونت غریب وآشنا فرقی نداره
- سه شنبه
- 30
- مهر
- 1392
- ساعت
- 8:29
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه