"شعر گودال قتلگاه..."
روضه ای از لسان مبارک امام حسین ع...
نام شعر:(روضه خوان بی سر)
چو دیدم گیسوان خواهرم را
شنیدم ناله های مادرم را
زمین و آسمان شد تیره و تار
چو می خواندم نماز آخرم را
خطر ها در کمین آل عصمت
فلک آزرده کردی خاطرم را
غروب و تشنگی و آتش و دود
نموده یکسره ، کار حرم را
فتادم روی خاک و می خزیدم
چو دیدم اربا اربا اکبرم را
خجالت میکشم از اینکه گویم
خجالت آب کرد ، آب آورم را
الهی حرمله آتش بگیری*
زدی بر روی نیزه اصغرم را
خرانی آمد و باد بلا برد
به هر سو غنچه های پرپرم را
(خودم دیدم که دشمن وحشیانه
ربود عمامه ی ، روی سرم را)
(دعا کردم نبیند ، زینبم کاش...
رگان ریش ریش حنجرم را.....)
(تمام لشکر دشمن شنیدند
صدای خس و خس خرخرم را...)
(سپس با سم اسب و نعل تازه
شکستند استخوان پیکرم را...)
(همان شب ساربان آهسته آمد
برید انگشت و ، برد انگشترم را...)
سراسر ترس و وحشت بر گرفته
وجود خواهران ، دیگرم را....
بجان مادرم زهرا ، که سیلی
ز پا انداخته ، نیلوفرم را....
شاعر : حیدر عیسایی
- شنبه
- 22
- آذر
- 1393
- ساعت
- 8:43
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
حیدر عیسایی
ارسال دیدگاه