چنین گفت و صغری نسیم صبا را سوی کربلا کن گذاری خدا را
اگر جانب کربلا شد گذارت بگو اکبر آن سرو گلگون قبا را
چنین گفت و صغری نسیم صبا را
سوی کربلا کن گذاری خدا را
بگو دارم از یک عزیزی پیامی دعای فراوان رساند شما را
بگو وعده کردی بیای مدینه عجب به سر کردی وفا را
چنین گفت و صغری نسیم صبا را
سوی کربلا کن گذاری خدا را
نگفتی نهادم به ره چشم خواهر من آن طفل تب دار بی آشنا را
همه روزه چشمم به راه عراق است ببینم مگر قاصد کربلا را
چنین گفت و صغری نسیم صبا را
سوی کربلا کن گذاری خدا را
برادر چه گویم ز چشم انتظاری غم انتظار تو کشته است ما را
سلام و دعای فراوان به بابم رسان گر که دیدی مجال دعا را
چنین گفت و صغری نسیم صبا را
سوی کربلا کن گذاری خدا را
دلم بهر اصغر شده دجلة خون کسی نیست تا پرسم این مدعا را
که اصغر زبانش گشوده است یا نه چه حال است و آن بلبل خوش نوا را
چنین گفت و صغری نسیم صبا را
سوی کربلا کن گذاری خدا را
- چهارشنبه
- 1
- آبان
- 1392
- ساعت
- 16:31
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه