ای زینب پریشان ، بنگر روم به میدان دانم دگر نیایم ، جان تو و یتیمان
بهر خدا تو خواهر بهرم کفن بیاور تا خلعت شهادت پوشم به چشم گریان
ای زینب پریشان ، بنگر روم به میدان
دانم دگر نیایم ، جان تو و یتیمان
صدپاره جسم اکبردرخاک وخون شناور افتاده با تن پاک مانند ماه تابان
ای زینب پریشان ، بنگر روم به میدان دانم دگر نیایم ، جان تو و یتیمان
شد موسم شهادت ، من می روم به میدان جان تو و سکینه با کودکان نالان
ای زینب پریشان ، بنگر روم به میدان
دانم دگر نیایم ، جان تو و یتیمان
باید شوی پرستار بر عابرین دلخون بر کودکان افکار با جمله یتیمان
ای زینب پریشان ، من می روم به میدان دانم دگر نیایم ، جان تو ویتیمان
ای خواهر حمیده ، بشنو ز من وصیت سازند چون شهیدم مو را مکن پریشان
ای زینب پریشان ، بنگر روم به میدان
دانم دگر نیایم ، جان تو و یتیمان
ای زینب دل افکار ، ای لشکر جفا کار سرم به نی نمایند ، در پیش چشم طفلان
ای زینب پریشان ، بنگر روم به میدان دانم دگر نیایم ، جان تو و یتیمان
در ماتم شهیدان خلق جهان عزادار سید ز دل بر آرد فریاد و آه و افغان
ای زینب پریشان ، بنگر روم به میدان
دانم دگر نیایم ، جان تو و یتیمان
شاعر : سید محمود حسینی نژآد
- چهارشنبه
- 1
- آبان
- 1392
- ساعت
- 16:35
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
سید محمود حسینی نژآد
فاطمه
برام ایمیل کنید جمعه 10 آبان 1392ساعت : 13:34