باید برای خویش دلی دست و پا كنی
تا در ره حسینِ زمان، جان فدا كنی
فصل بهار دل شده باید دگر شوی
وقتش رسیده خیمه ی ماتم به پا كنی
باید برای عرض ادب نزد آفتاب
یك پنجره به جانب خورشید وا كنی
اول دهی سلام به ارباب بی كفن
تا خویش را به قلب علمدار جا كنی
بعد از سلام عقده ی دل باز می شود
باید كه پای تا سر خود كربلا كنی
روزی اگر رسد كه ببینی ضریح او
آن گاه خود ببین كه چنین و چِه ها كنی
غیر از حسین هیچ نداری در این جهان
باید تمام آن چه منم را رها كنی
این مشك چشم پر ز فرات دلت شده
باید كه ساقی حَرَمت را صدا كنی
خواهی اگر صفا بدهی قلب خود «اسیر»
باید دوباره یاد شه سر جدا كنی
شاعر : حمید رمی
- پنج شنبه
- 2
- آبان
- 1392
- ساعت
- 8:3
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
حمید رمی
ارسال دیدگاه