• سه شنبه 15 آبان 03


غزل شهادت امام باقرعلیه السلام ( من که عمری ستم از خصم ستمگر دیدم)

3837

من که عمری ستم از خصم ستمگر دیدم

هرچه دیدم همه از کینه حیدر دیدم

امت اینگونه به ما مزد رسالت دادند

ظلم بی حد عوض اجر پیمبر دیدم

حاصل زندگیم جمله همین بود همین

کز همان کودکیم داغ مکرر دیدم

کودکی بیش نبودم که در کرببلا

دسته گلهای نبی را همه پرپر دیدم

بدن بی کفن زینت آغوش نبی

پاره پاره  زدم نیزه و خنجر دیدم

ناله واعطشا را ز حرم بشنیدم

اربا اربا بدن قاسم و اکبر دیدم

دشمن آن لحظه که بر خیمه ما آتش زد

دختری خسته دل و سوخته معجر دیدم

ز حسین از قد خم گشته چو زینب پرسید

گفت خواهر به خدا داغ برادر دیدم

دشمن آندم که جدایش ز برادر می کرد

روی رگهای گلو بوسه خواهر دیدم

هرچه در کرببلا دیده ام از رنج وبلا

حق گواه است که در شام فزونتر دیدم

دل شب گوشه ویرانه و مظلومانه

سربابا به روی دامن دختر دیدم

دیدنش سخت بود نه که شنیدن سخت است

به سر نیزه سر کوچک اصغر دیدم

سنگ در دست چو زن پست یهودی بگرفت

به زمین خوردن آن راس مطهر دیدم

 

حسین میرزایی

  • چهارشنبه
  • 11
  • آبان
  • 1390
  • ساعت
  • 20:16
  • نوشته شده توسط
  • حیدریم

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران