مصحف بی ورق، در این گودال
بوی سیب معطری داری
به روی نیزه ای و می بینم
قد و بالای محشری داری
با لبِ دشنه های کُند شده
ای برادر چه حنجری داری
بسکه پامال اسب ها شده ای
چه بگویم چه پیکری داری
گوئیا با عصا شکسته شده
وای بر من،عجب سری داری
بینِ این دشت هر چه می بینم
روی این خاک، اکبری داری
شاعر : رضا باقریان
- یکشنبه
- 5
- آبان
- 1392
- ساعت
- 4:49
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
رضا باقریان
ارسال دیدگاه