هنگام وداع با ناله شده گویی غم دل صد ساله شده
غرق محنم این ثانیه ها هستم به خدا دلتنگ رضا
گشته وقت رهایی از دست زنجیر/ با دست تقدیر/ سر شد شب من
دارم شوق پریدن سوی مدینه/ از زهر کینه/ خون شد لب من
وای وای خَلِّصني يا رَب 2
روشن شده دل در این ظلمات یارم نشده جز صوم و صلات
بودم شب و روز در حال سجود شد همدم من از اهل یهود
بین زندان غمها شد پیکرم زخم/ از بس که بی رحم/ زد تازیانه
از بغض کینه ی خصم رفته قرارم/ چشمان تارم/ دارد نشانه
وای وای خَلِّصني يا رَب 2
دنیای غمم این آخر کار بارد نظرم چون ابر بهار
بی و تابم و زار در وقت سفر شد نذر حسین این اشک بصر
می خوانم من دوباره از کربلا و/ از سر جدا و/ از تیغ و دشنه
دارم بر سینه داغِ یک قتلگاه و/ دست سیاه و/ لبهای تشنه
وای وای خَلِّصني يا رَب 2
شاعر : احسان جاودان
- یکشنبه
- 5
- آبان
- 1392
- ساعت
- 16:1
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
احسان جاودان
ارسال دیدگاه