تو اول شهید از تبار خلیلی
تو مولای ما مسلم ابن عقیلی
تو پیش از شهیدان، شهید حسینی
مراد خلایق، مرید حسینی
بزرگی ز خاک تو عزت گرفته
شهادت ز خون تو زینت گرفته
کرامت به پای تو صورت کشیده
امامت وجود تو را برگزیده
امام زمان، زائر تربت تو
همه کوچهها شاهد غربت تو
سر نیزهها مرهم زخمهایت
دل سنگها آب گشته برایت
الا چشم عرش خدا، جایگاهت
زنی داده در شهر کوفه پناهت
تنت پاره پاره، جبینت شکسته
دهانت پر از خون و دست تو بسته
بر آن پیکر رفته از تاب گریم
به دندان افتاده در آب گریم
تو در کوفه مهمانِ بهتر ز جانی
چرا زخمیِ تیغ و تیر و سنانی؟
چرا با تو دیگر زنان میستیزند؟
چهکردی که آتش به فرقت بریزند؟
همه کوچهها را به روی تو بستند
چرا فرق و پیشانیات را شکستند؟
گرفتم تنت را به هر کوچه بردند
به بازار قصابها از چه بردند؟
که دیده است یک پیکر پاره پاره-
که آویزد آن را عدو بر قناره؟
شهید تماشاییِ بام کوفه
دلت تنگتر گشته از شامِ کوفه
همه کوفیان عید قربان گرفتند
تو را سر ز تن، کام عطشان گرفتند
تن غرقه خون تو قربانی تو
عزادار تو طفل زندانی تو
خورَد آب، توحید از خون پاکت
سلام خدا بر تن چاکچاکت
شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار
- دوشنبه
- 6
- آبان
- 1392
- ساعت
- 4:11
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
استاد حاج غلامرضا سازگار
ارسال دیدگاه